صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندي صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بينش ما خاک آستان شماست
کجا رويم بفرما از اين جناب کجا
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است
کجا هميروي اي دل بدين شتاب کجا
بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا
صلاح کار يعني مصلحت انديشي در کار ، خراب در زبان عارفان يعني کسي که مدهوش حق باشد و از هر آبادي آبادتر است ، هر کس آمد به جهان نقش خرابي دارد . مست به کسي مي گويند که عاشق خداست . انسان بايد سراغ آفتاب برود . حافظ مي گويد خاک درگاه الهي براي انسان سرمه چشم است و باعث روشنايي ديده و بينش دل مي شود و بر آن سجده مي گذارد . مصلحت انديش در اينجا دنيا مداران را مي گويد و حافظ خودش را براي فنا في الله ميخواهد و خراب درگاه الهي شود ، او نمازگزاران را رياکار ميداند و به دنبال معرفت و عشق الهي است ، به دنبال مقام عنداللهي است که در آن از طرف خداوند مورد عنايت قرار گيرد .زيبايي هاي دنيا را به سيب زنخدان تشبيه کرده و آنرا دل فريب مي داند ، دوران در درگاه خدا بودن گذشت و انساني که مورد عنايت خدا باشد امتحان ميشود .کسي که عاشق خدا باشد شب و روز ندارد و دائم وصل يار را مي خواهد پس ديگران که بي خبرند از او خرده مي گيرند .
-------------------------
با نظرات سازنده خود ما را ياري کنيد . التماس دعا
درباره این سایت